شفاى درد چشم با توسّل به امام مجتبى عليه السلام
? حجة الإسلام و المسلمين محمّد اشرفى اصفهانى، فرزند شهيد محراب آية الله عطاء الله اشرفى اصفهانى نقل كرد:
پدرم تا روز شهادت احتياجى به استفاده از عينك نداشت و مى فرمود: در سفرى به مدينه، به چشم درد شديدى مبتلا شدم به طورى كه در قبرستان بقيع كه آفتاب مى تابيد، عبايم را بر سرم مى كشيدم كه از اذيت آفتاب در امان باشم و چون دكترى هم براى معالجه نبود، به ناچار هر روز صبح چشمهايم را با چاى مى شستم. به آقا امام مجتبى عليه السلام عرض كردم: آقا! ما طلبه ايم، بايد درس بخوانيم و مطالعه كنيم ….
ايشان معتقد بودند كه ائمه بقيع را فقط به مادرشان حضرت فاطمه عليها السلام قسم بدهيد، چون به مادرشان زهرا خيلى حساسيت دارند. به مظلوميت زهرا قسم بدهيد، و خود، اين كار را كردند.
مى گفت: به منزل برگشتم. صبح كه از خواب بيدار شدم، گويا اصلًا دردى در چشمهايم وجود ندارد.
بعد از اين ماجرا ايشان به مدت شصت سال به عينك احتياج پيدا نكردند تا يك ماه قبل از شهادتشان كه به علت بى خوابى و مشكلات ناشى از جنگ، چشمهايشان دوباره درد گرفته بود.
روزى خدمت حضرت امام قدس سره رسيدند و به ايشان گفتند: امام مجتبى عليه السلام مدت شصت سال چشمهايم را بيمه كرده است، از شما خواهش مى كنم دستتان را روى چشم من بگذاريد كه تا آخر عمر بيمه شوم.
حضرت امام، ابتدا مقدارى استنكاف كردند، ولى با اصرار ايشان، عينك ايشان را برداشتند و دست خود را بر چشمهاى ايشان كشيدند و اين آيه را خواندند: (وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ) (اسراء / 82) و به چشمان ايشان دميدند و ايشان از همان جا عينك را در جيب خود گذاشتند و در اين مدت تا زمان شهادت احتياجى به آن پيدا نكردند.
ايشان تا زمان شهادتشان مكرر مى فرمودند: اين سيّد فرزند پيامبر، از زمانى كه دست خود را به چشم من كشيد، اصلًا ناراحتى چشم ندارم.
? خاطره هاى آموزنده، محمدی ری شهری ، ص: 252 - 254