حوزه علمیه باقرالعلوم (علیه السلام) شهرقدس-تهران

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 
  • ورود 

قبله باقیست

23 دی 1398 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

چه بگویم به چه حالی یل مارا کشتند
قبله باقیست فقط قبله نما را کشتند

آری حلقوم ها را میتوان برید اما فریادها را هرگز….
سردار ها را میتوان کشت، اما رویش دوباره‌ی آن را هرگز….
گیرم که حاج قاسم ما را ، از ما گرفتید، اندیشه‌ی او را چه خواهید کرد.
رجز کودکان و نوجوانان و جوانان را چه خواهید کرد
باز شدن چشم های غبار گرفته را چه خواهید کرد…
یقینا تابوت فرمانده‌ی ما را که در اقیانوس عاشقان و دلدادگانش تشییع شد دیدید.
فریاد ظلم ستیزی و اتحاد ملت را چه خواهید کرد.
نهال های نوپای انقلاب که با خون سردار ما زنده و پویا شد را چه خواهید کرد….
وقتی پسرک سه ساله ام را میبینم که چند روزیست انتقام سخت را نشان میدهد و ارزوی پاسداری دارد ممنون تو میشوم.
او هنوز نمیداند شهادت چیست.اما آرزویش نابودی امریکا و اسرائیل است.
ماهم مثل رهبر عزیزمان،از صمیم قلب از تو ممنونیم.
از تو ممنونیم بخاطر تمام روزها و شبهایی که پلک روی هم نزاشتی و کیلومترها انطرف‌تر با دشمنان مقابله کردی و سرانجام به آنچه که آرزویش را داشتی، رسیدی.
نوش جانت…. گوارای وجودت…. خوشا به سعادتت
اما، نگاهی به قلبهای ما کن.ما که همت و باکری و خرازی و دیگر شهدا را ندیده بودیم.ما دلخوش بودیم به اینکه تو هستی.ما شهیدان را در صورت تو میدیم.کلام آنها را ا زبان تو میشنیدیم.وقتی با دشمنان روبرو میشدی، رجز میخواندی، میجنگیدی، فرماندهی میکردی ، یادآور رفیقان شهیدت بودی برای ما….
یادت به‌خیر سردار…..
آرمان تو نابودی کفر و استکبار بود.
تو را به لحظه‌ی شیرین وصالت! تو را به رفیقان شهیدت! تو را به مرزوق شدن نزد پروردگارت، قسم میدهیم که ما را یاری کن.و دراین راه باز هم فرمانده ما باش.
برای آنکه ما نیز همرنگ و هم سو و همقدم تو باشیم رهایمان نکن.
آرزوی ماهم نابودی کفر است.
فرمانده…. برای سربازانت دعا کن….
#به_قلم_سمیرا_چوبداری

 1 نظر

گندم از گندم بروید جوزجو

14 دی 1397 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام


این جمله ی به ظاهر کوتاه و مختصر حرفهای زیادی در دلش نهفته است.انگار درون همین جمله حکمتهایی کاشته شده که اگر به آنها پی ببریم، چیزهای خوبی عایدمان میشود.
مثلا وقتی داریم با صدای بلند و تحکم آمیز با مادرمان حرف میزنیم، خیلی دور نیست که فرزندمان همین رفتار را در آینده با ما داشته باشد. آن روز بغض کردن و شکوه به درگاه خدا بی فایده است، چون بذر حرمت شکنی را خودمان کاشتیم و حالا ثمر داده!
یا حتی وقتی برای جواب ندادن به تلفن، به کودک بگوییم:( اگر با من کار داشتن بگو نیست!) در همین یک جمله، این ماییم که دروغ گفتن را به فرزندمان یاد دادیم و اگر سالها بعد، از او دروغی شنیدیم تعجب نکنیم.چون بذر بی صداقتی را خود ما کاشتیم و حالا ثمر داده!
اما میشود در زندگی بذرهای دیگری کاشت. دانه هایی از جنس عشق و محبت.دانه هایی که بوی حرمت و صداقت دارند. میشود قلب زندگی را از احترام و گذشت و دست گیری پر کرد، و همچون باغبانی دلسوز به آن رسید، تا ثمره اش را ببینیم. مگر نه این است که جامعه از فرد فرد ما تشکیل شده؟! میشود مادری مهربان و خوش خلق بود.همسری فداکار و مودب، شهروندی قانونمند و منضبط.
آری اگر فرد فرد ما دانه های سالمی در دل زندگی بپاشیم، فردای فرزندانمان پر ثمر خواهد بود، و جامعه ای سالم و پویا خواهیم داشت.
هر چه بکاریم، همان را دور خواهیم کرد.
خوب بکاریم، که فردا در انتظار ماست.
پ.ن.1 روز جهاد کشاورزی به همه کشاورزان و باغداران عزیز مبارک
پ.ن.2 ما هم باغدار هستیم.مراقب باغ زندگیمون باشیم.

سمیرا چوبداری

 1 نظر

زمستان حرف ها دارد

01 دی 1397 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

 

شب تولد زمستان است. و ما زایش سرما را جشن میگیریم.
شبی که نوید برف را با هو هوی باد به گوش ها میرساند.
حتی یک دقیقه دیرتر. حتی یک دقیقه طولانی تر. ما همین یک دقیقه را بیشتر مهمان پاییز میمانیم، و دامنش را پر از مژده گانی میکنیم.
مژده ی تولد زمستان. آمدن خزان. ریزش برف و طلوع بهاری که پس از زمستانی سرد رخ مینماید.
و باور داریم که خورشید فردا در دامن اولین روز زمستان حرفها دارد.
طلوعی که یلدا را با خود تا سال بعد میبرد. بوسه ی خورشید بر پیشانی یلدا فریاد عشق خداوند است، حتی وقتی همه چیز یخ بزند!
در این زمستانی که خیلی چیزها یخ زده اما میشود امیدوار بود که با آمدن خورشید فردا همه چیز بهتر شود.

چوبداری

 نظر دهید »

این روزها.....

08 مهر 1397 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

ایستاده ام وسط برو بیاها و شلوغی های شهر…
صدای عابران را میشنوم.یکی از چک، یکی از حقوق و و آن دیگری از گرانی حرف می زند و رد میشود.
من همچنان اینجا هستم و نظاره گر این رفت و آمدهام.
به یکباره تمام ذهنم به چند ساعت قبل برمیگردد! کنار نگاه های آرام و صبور آن کارگر ساده و زحمتکشی که چند ماه یکبار نصف حقوقش را میگیرد،اما اصلا اعتراضی ندارد.! اعتراض دارد ،اما اعتراضش به نااهلان است. نه خدا و دین و دیندار!
راستی این دسته از آدمها چقدر نجیبانه زندگی میکنند و چه آسوده اند که روزی رسان خداست!
کوه غم در سینه دارند و خم به ابرو نمی آوردند! شرم از رخ اهل و عیال دارند اما مثل کوه اند و دست از تلاش نمیکشند….
مرد های مرد، اینانند که با نامردی روزگار مدارا میکنند و نگاهشان به رازق تواناست.
دعا کنیم در حق کارگرانی که شرمنده اند و خسته!
دستهایشان خالیست اما نور ایمان پر کرده است تمام قلب شان را.
دعا کنیم که گرفتاری ها حل شود،که قطعا میشود.
چرا که (ما گر ز سر بریده میترسیدیم، در محفل عاشقان نمی رقصیدیم)
حال و روز زمانه خراب است اما این اتفاق ها محال است که بچه شیعه های امیرالمومنین را به زانو درآورد.
ما سینه زن های اربابیم و خوب میدانیم که با حسین که باشی یک وقت هم میشود که باید بی آبی بکشی و تشنه و تنها باشی…
صبر و ایمان ما یقینا کارساز خواهد بود و ما را به سر منزل مقصود خواهد رساند.
خدایا ایمان هایمان را استوار تر از کوه ها کن،حالا که نگه داشتنش سخت تر از نگه داشتن زغال گداخته در دست شده!
حالا به استقامت و نصرت از جانب تو نیازمندیم.
حالا که هجمه ها به سوی ایمانها سرعت گرفته و عقاید و پایبندی هایمان را نشانه رفته!
خدایا عمریست که دست در دست تو از تمام گذرگاه های مخوف عبور کرده ایم، حالا هم یقین داریم که از این مشکلات عبورمان میدهی و نگاهت همیشه با ماست.دل به یاری تو داریم.تنهایمان مگذار.

به قلم سمیرا چوبداری

 نظر دهید »

انتظار و دعا

16 تیر 1397 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

 

بایست پشت پنجره و با چشمهای منتظر به انتهای جاده نگاه كن تا در بهشت برای تو ثواب بنویسند. آیا قضیه به همین سادگی است!؟

 

اگر باور كنی كه غیبت فاصله زمانی نیست بلكه تفاوت بیش ازحد ارتفاع روح تو با روح اوست، آنگاه همه چیز فرق خواهد كرد

 

غیبت می‌شود پنجره‌ای كدر و مات بین تو و او و تو می‌دانی كه او آن‌سو ایستاده است، ازحسرت سرت را به پنجره‌ می‌چسبانی، التماس می‌كنی اما باز هیچ پیدا نیست. باز همان پنجره ی كدر و مات بین تو و او فاصله انداخته است

 

در یك قدمی كوزه له له می‌زنی، نور در یك قدمی است و تو در تاریكی قرار داری.

 

چه زجری است این زجر، این رنج یعنی انتظار و این انتظار یعنی بهترین اعمال. خودشان خوب می‌دانند تو در این انتظار چه دردی می‌كشی.

 

می‌دانند كه نمی‌توانی ساكت بنشینی، تنها ذكر بگویی و منتظر بمانی. می‌دانند كه می‌افتی به جان پنجره تا پنجره را باز كنی و اگر نتوانستی حداقل یك روزنة كوچك از پنجره را از كدورت و آلودگیها پاك كنی. همه اینها را می‌دانند كه می‌گویند: فجدوا و انتظروا. (كوشش كنید و منتظر باشید.) مگر می‌شود ایستاد و تماشا كرد.

 

آنها می‌دانند كه با تمام وجودت به آن پنجره خواهی کوبید تا باز شود، حتی می‌دانند این كوبیدن چه دردی دارد. همه اینها را می‌دانند كه می‌گویند:«برترین اعمال انتظار فرج است» 

وگرنه خمیازه كشان، دعای فرج خواندن ظهور هیچكس را نزدیك نمی‌كند.

تبرایی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

حوزه علمیه باقرالعلوم (علیه السلام) شهرقدس-تهران

حوزه علمیه خواهران باقرالعلوم 02146811686---02146826520

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخبار حوزه
  • ادبی
  • امام خمینی
  • برزخ
  • بسیج طلاب
  • بصیرت
  • بیانات آقا
  • تبلیغ
  • تربیتی
  • حجاب
  • خانواده
  • دفاع مقدس
  • دل نوشته
  • رسول اکرم
  • سیاسی
  • شهدا
  • طلبه نوشت
  • علماء
  • علمی
  • فاطمیه
  • فرهنگی
  • قرآن
  • ماه رمضان
  • محرم
  • مطلب
  • مطلب
  • معاد
  • معصومین
  • مناسبات
  • مهدویت
  • نشریه
  • نهج البلاغه
  • پژوهش

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 97
  • دیروز: 239
  • 7 روز قبل: 733
  • 1 ماه قبل: 7169
  • کل بازدیدها: 328384

کاربران آنلاین

  • نرجس خاتون محمدي
  • زفاک
  • نویسنده محمدی
  • فائزه ابوالقاسمی

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس