در مسیر تندباد
اینم یه داستان قشنگ دیگه :
پیام که شور و شوق جوانی در چهره اش موج می زد نگاهی به پیرمرد بغل دستی خود کرد و به او گفت : حاج آقا خدا یعنی چه پیرمرد نگاهی با تعجب به او کرد و گفت : این چه سوالی است که می پرسی خدا یعنی آنکس که ما را آفرید ، همان که در نماز خود به یگانگی اش شهادت می دهیم .جوان تبسمی کرد و گفت : حاج آقا خدا یعنی خودآ . چند وقتی بود که در یکی از کلاس های عرفان کاذب شرکت می کرد . با این که در خانواده مذهبی و متدینی بزرگ شده بود ، اما شرکت در این کلاس ها باورها و اعتقادات اورا دچار تزلزل ساخته بود . در یکی از آغازین روزهای فصل پاییز دختر جوانی به خانه پیام آمد و به پدر و مادر او گفت : من و پیام در کلاس با هم آشنا شدیم و قرار است چند ماه دیگر باهم ازدواج کرده و بعداز ازدواج به خارج از کشور برویم . پدر و مادر که برای پسر خود آرزوها داشتند با شنیدن این حرف گویی دنیا بر سر پدر و مادر خراب شد . مادر گفت : پسرم آرزوی هر پدرو مادر ی خوشبختی فرزندش است اما کاش دختری رو انتخاب می کردی که از لحاظ اعتقادات به تو نزدیک باشد . پیام که غرور جوانی وجودش را فراگرفته بود بی اعتنا به حرفهای پدر و مادر یک روز نزد آنها آمد و گفت : این کارت عروسی ماست خوشحال می شویم در عروسی ما شرکت کنید و دیگر چیزی نگفت . بعد از عروسی پیام به همراه همسرش نادیا به خارج از کشور رفتند چهار سال گذشت آنها در این مدت صاحب دختری به نام سارا شده بودند و پیام می دید رفتار همسرش روز به روز تغییر می کند . روزی پیام از سر کار که به خانه آمد دید که دید همسرش نیست بعدر از جستجو و گذشت چند ماه فهمید همسرش که عضویک گروه جعل اسناد شده بود بعد از مشاجره با یک از اعضای گروه اقدام به خود کشی کرد ه است پلیس توانسته بود دخترش راکه دست یکی از این افراد بود پیدا کند . لحظاتی تمام گذشته خود را به خاطر آورد در این مدت چیزهای گرانبهایی را از دست داده بود ، پدر و مارش ، اعقاداتش ، و از همه مهم تر خدایی که تمام وجودش از او بود باید بر می گشت به سرزمینش، اصلش ، ریشه اش ،نزد عزیزانش وقتی به کشور بازگشت باخبر شد پدرش بعد از آن ماجرا سکته کرده و به رحمت حق پیوسته مادر چشم انتظارش با دیدن او جانی دوباره یافت چگونه می شد این این سالها را ، این همه غفلت را جبران کرد ؟ هرگز نباید از لطف بیکران حق نا امید بود فرزندش از او راجع به خدا پرسید .پیام به او گفت : فرزندم خدا یعنی آن که تک تک ذرات وجودم به وجودش گواهی می دهد .