حوزه علمیه باقرالعلوم (علیه السلام) شهرقدس-تهران

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 
  • ورود 

بچّه هرچه پستانک بمکد، مسئله‎ای را برای او حل نمی‎کند. 

29 آذر 1396 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

​

ریاست دنیا و مال دنیا، اگر بدون تقوا به‎دست آمد، مثل پستانکی است که بچه می‎مکد و بی‎خاصیت است. ممکن است بچه در کوتاه ‎مدت از شیر مادرش منصرف شود اما دیر یا زود خسته و گرسنه می‎شود.

ما همه دیر یا زود گرسنه‎ی خدا خواهیم شد. فقط بعضی‎ها را شیطان با پستانک سرگرم می‎کند تا به یاد شیر مادر نیفتند.

[استاد حائری شیرازی]

?استاد حائری شیرازی امروز دار فانی را وداع گفت

شادی روح ایشان صلواتی هدیه فرمایید

 نظر دهید »

گستاخی پادشاه و تقوای عبدالله بن مسعود

22 آذر 1396 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ/ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد». نساء/135 

حکایت؛ در زمان خلافت عثمان، عبدالله بن مسعود خزانه‌دار بیت‌المال بود. ولید بن عقبة از رئیس بیت‌المال مبلغ گزافی را که کمتر از صد هزار نبود، قرض گرفت، زیرا پیش از وی، والیان کوفه گاهی مبلغی را از رئیس بیت‌المال قرض می‌گرفتند و بعداً می‌پرداختند، ولی ولید برخلاف اصول و مقررات در برابر فشار خزانه‌دار که حتماً باید مبلغ مزبور را به صندوق بیت‌المال بازگرداند، سماجت به خرج می‌داد و با خلیفه وقت که برادر وی بود مکاتبه کرد و از او خواست به متصدی بیت‌المال دستور دهد که از این مبلغ صرف‌نظر کند.

خلیفه در سایه تأثیر عاطفه غلط برادری قرار گرفت و به عبدالله ابن مسعود نوشت: تو خزانه‌دار ما هستی، متعرض ولید مباش. خزانه‌دار که دست‌پرورده رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و مردی پرهیزکار بود از ریخت و پاش خلیفه سخت ناراحت شد و به خلیفه چنین نوشت: من تصور می‌کردم که خزانه‌دار صندوق مسلمانان هستم، اکنون‌که معلوم شد من خزانه‌دار شخص خلیفه می‌باشم، مرا به چنین منصبی نیاز نیست و از این سمت رسماً استعفا می‌دهم، سپس در خطابه‌ای آتشین مردم کوفه را از جریان آگاه ساخت.1

#آیه_ها_و_آینه_ها 

آن نیست شجاعت که گلو چاک کنی

مردانگی آنجاست که دل پاک کنی

وقتی که به باشگاه تقوا رفتی

ای کاش حریفِ نفس را خاک کنی

1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل

 نظر دهید »

...صلوات

15 آذر 1396 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

 

?از آیت الله العظمی بهجت(ره) نقل شده است که: «برای برآورده شدن حوائج، زیاد صلوات بفرستید. خود من روزی در حرم امام حسین علیه‌السلام که خیلی شلوغ بود چند تا صلوات فرستادم، یک‌دفعه متوجه شدم به ضریح امام حسین علیه‌السلام چسبیده‌ام».

.

?می‌فرمودند: «خدا می‌داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است».

.

?آیت‌الله بهجت قدس‌سره، در پاسخ به کسی که دچار وسوسه‌های شیطانی برای اعتیاد به مواد مخدر بودند، جوابی بسیار عمیق داشت؛ ایشان فرمودند: «زیاد صلوات بفرستید. زیاد صلوات بفرستید به نیت تمام آثار و خواص صلوات؛ از جمله عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام. عشق به آنها، این تلذذ مادیات را از بین می‌برد».

.

?بسیاری از گرفتاران و طالبان امور مادی و معنوی، وقتی راه‌حلی برای مشکلشان می‌خواستند، آیت الله العظمی بهجت توصیه به صلوات می‌فرمودند؛ حتی برای حل مشکل ازدواج هم توصیه کردند که به همین نیت، زیاد صلوات بفرستید.

.

?آیت الله العظمی بهجت برای از بین رفتن عصبانیت می‌فرمودند: «با عقیده کامل، زیاد صلوات بفرستد». همچنین به کسی که قرائت قرآن برایش خوشایند نبود، توصیه کردند که زیاد صلوات بفرستد تا آن حالت ناپسند از او رفع شود و به قرائت قرآن، میل و علاقه پیدا کند.

.

?حضرت آیت‌الله بهجت می‌فرمودند: «ترک صلوات و دعا کردن به دعاهای شخصی، مانند رها کردن سرچشمه و به دنبال جوی آب و یا حوض گشتن است؛ زیرا وقتی برای وسعت مقام و درجه واسطه فیض دعا می‌شود، دعاهای شخصی هم در آن گنجانده شده است».

.

?شخصی می گفت: در هواپیما متوجه شدم آیت الله بهجت (ره) صندلی جلوی  بنده نشستند خیلی خوشحال شدم فرصت را غنیمت شمردم پیش خود گفتم که از آقا مطلبی را در مورد مشکلی که دارم سوال کنم آقا در کاغذی کوچک برایم نوشتند کثرت صلوات فراموش نشود.

 نظر دهید »

مقدس اردبیلی و حضرت موسی(ع) 

14 آذر 1396 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

​

مقدس اردبیلی شبی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب دید که حضرت موسی علیه‌السلام در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد. حضرت موسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال کرد: این مرد کیست؟ پیامبر فرمود: از خودش سوال کن. حضرت موسی علیه‌السلام از مقدس پرسید: تو کیستی؟ مقدس جواب داد: من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه، فلان خانه منزل من است!

حضرت موسی علیه‌السلام تعجب کرد و گفت: من از اسم تو سؤال کردم این همه تفصیل برای چه بود؟ مقدس در جواب گفت: خداوند عالم وقتی از شما سؤال کرد که این چیست که در دست شما است، چرا آن قدر در پاسخ تفصیل دادید؟!

(اشاره به این دو آیه است: «وَ مَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَمُوسىَ‏ - قَالَ هِىَ عَصَاىَ أَتَوَکَّؤُاْ عَلَیهْا وَ أَهُشُّ بهِا عَلىَ‏ غَنَمِى وَ لىِ‏َ فِیهَا مَارِبُ أُخْرَى‏» (طه/17 و 18) اى موسى! آن چیست به دست راست تو؟ - گفت: این عصاى من است، بر آن تکیه مى‌‏کنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏‌تکانم، و نیازهاى دیگرى هم براى من در آن هست)

 

حضرت موسی علیه‌السلام به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت: راست گفتی که علمای امت من همانند انبیاء بنی‌اسرائیل هستند.

یکی از مسائلی که فرح می‌آورد، طریقه‌ مراودت با مردم است. 

ببینید با مردم چطور برخورد می‌کنید، این نصف عقل است.

اینها که نمی‌توانند صحیح برخورد کنند، از داشتن نصف عقل محرومند.

همه‌ اخلاق برمی‌گردد به نوع برخورد ما با مردم، چون انسان موجود اجتماعی است،

خدا گفته کبر نداشته باش، حسد نداشته باش، والّا آدم تنها توی اتاق برای خودش تکبّر نمی‌کند، حسد نمی‌کند، برای اینکه انسان بیاید در اجتماع راحت با مردم باشد.

در بهشت، یکی از لذتها برخورد با مردم است

سعی کنید با مؤمنین خفض جناح داشته باشید، نهایت تواضع.

وقتی خدا برای رسول صلی‌الله‌علیه‌واله می‌گوید: “ای رسول، تو برای مؤمنین خفض جناح داشته باش"، ما جای خود داریم.

چه اشکال دارد شما جلوی پای دیگران بلند شوید؟ شما با روی خوش با دیگران برخورد کنید؟ 

اینها جزء دین خداست، اینها سیره‌ رسول خداست که خدا می‌فرماید:

” لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ”

در سیرِ الی الله عجله کردن و تقلاّ و فشار آوردن نه تنها نتیجه ای ندارد، بلکه راه را مسدود می کند. آنچه راه را باز و نزدیک می کند ادب و تواضع است، از خدا و اولیای خدا با زور نمی توان چیزی گرفت. به خانه خدا و اهل بیت علیهم السلام با ادب و افتادگی می توان راه پیدا کرد، همچنان که سلمان راه یافت. 

این عُمَر بود که خواست با فشار و زور و شکستن در، وارد خانه اهل بیت علیهم السلام شود.

در محضر اولیای خدا هم ادب و انتظار را پیشه کنید تا بتوانید از آنها بهره ببرید. با شتاب زدگی و زور و اصرار موجب محرومیت خود نشوید….

همان طور که در ظاهر، خداوند راه کربلا را چند وقت باز می کند تا مومنین بهره مند شوند و چند وقت می بندد تا قدر بدانند و شاکر شوند.

در دل هم خداوند همین کار را می کند؛ 

چند روز بسط و گشایش و چند روز قبض و گرفتگی ایجاد می کند. چند روز حالِ عبادت دارید و چند روز از عبادت و نماز خودتان خوشتان نمی آید.

 اگر دیدید حال عبادت ندارید، خیلی شلوغ نکنید و صابر باشید. چون خدا که صانع و پرورنده ماست، برای رشد دادن ما این کار را کرده است. 

وقتی هم راه باز شد و کار روی دور افتاد شکر کنید و بهره ببرید.

سید مصطفی تفرشی از معاصران او می‌نویسد:

«امرش در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند آن را وصف کند. او متکلمی فقیه و عظیم‌الشأن و جلیل‌القدر و بلند منزلت و با ورع‌ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود.»

شیخ حر عاملی می‌نویسد:

«احمد بن محمد اردبیلی عالمی فاضل، محققی عابد، مورد اطمینان و پارسا، عظیم‌الشأن و جلیل‌القدر و معاصر شیخ بهایی بود».

محقق اردبیلی در رجب سال 993 هجری در نجف درگذشت و در حرم امیرالمومنین علیه السلام به خاک سپرده شد

عالم بزرگوار و فقیه دانشمند ملااحمد مقدس اردبیلی وقتی از دنیا رفت ،پس ازمدتی یکی از علمای وارسته او را درخواب دید که با لباسهای فاخر و ظاهری دلربا از حرم مطهر امیرالمومنین بیرون میآید.از مقدس اردبیلی پرسید:چه عملی باعث شده که شما دارای آن همه مقام و عظمت شده اید که از سیمایتان آشکار است؟

مقدس اردبیلی گفت:انّا وجدناسوقَ الاعمال کاسدة و ما نفعنا الا محبة و ولایه صاحب هذاالقبر (بازار اعمال و نیکی ها را کساد وبی رونق یافتیم.نفع نبخشید مارا غیر از ولایت و محبت صاحب این قبر ،و با دستش  به قبر حضرت علی (ع)اشاره فرمود)

 نظر دهید »

شرح اولیاء

14 آذر 1396 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر هفته مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود

جوانی کنار جوي آبي نشسته بود ، ديد سيبي بر روي آب مي آيد دست برد و سيب را برداشت و خورد . بعد از خوردن سيب به فکر افتاد که اين سيبي که خوردم از کجا بود ؟ از کدام باغ بود ؟ رفت تا به باغي که سيب از آن باغ بود ، رسيد . وقتي صاحب باغ را پيدا کرد از او سئوال کرد : من سيبي از روي آب برداشتم و خوردم و بعد فهميدم که سيب از باغ شما بوده است . نزد شما آمده ام که مرا حلال کنيد يا آنکه قيمتش را بپردازم

صاحب باغ در جواب گفت : اين باغ فقط از من نيست ، ما چهار برادريم و من سهم خودم را به شما بخشيدم . گفت : بسيار خوب ، آن سه برادر کجا هستند ، جواب داد : دو تا ديگر از برادرانم در ايران هستند و يکي در خارج از ايران

نزد آن دو برادر رفت و حلاليت طلبيد و سپس بار سفر بست و به خارج از ايران رفت ( گويا برادر ديگر در شوروي بوده است ) و خود را به در خانه ي آن برادر رسانيد و قصه را بيان کرد . آن برادر چهارم تعجب کرد که اين فرد کيست که براي يک چهارم سيب اين همه راه را طي کرده و به اينجا آمده تا حلاليت بطلبد . گفت : من سهم خودم را به شما بخشيدم ولي به يک شرط . و آن شرط اين است : دختري دارم از چشم ، کور و از زبان ، لال و از گوش ، کر است اگر قبول کني با او ازدواج کني حلالت مي کنم و الا نه

جوان قدري تامل کرد و پذيرفت

 وقتي مراسم عقد تمام شد ، عروس را حوريه اي از حوران بهشتي ديد

جوان به پدر دختر گفت : شما گفتيد دخترتان کور و کر و لال است . گفت : آري ، من دروغ نگفتم ، گفتم : کور است چون تا به حال چشمش به نامحرم نيفتاده ، و اينکه گفتم : کر است ، گوش او صداي نامحرم و صداي ساز و آواز و غنا نشنيده ، و گفتم : لال است ، زبانش به دروغ و غيبت و ناسزا و تکلم با نامحرم باز نشده است

مدتها از درگاه حضرت حق درخواست مي کردم که خدايا داماد خوبي که هم کفو اين دختر باشد به من مرحمت کن . خدا دعاي مرا مستجاب کرد و دامادي متقي چون تو که اين همه مسافت راه را پيمودي ، براي اين که يک چهارم سيبي را که خوردي حلال باشد نصيبم کرد

از اين ازدواج خداوند فرزندي صالح و بي نظير ، عالمي رباني افقه الفقهاء زمان به آنها عنايت فرمود به نام مقدس اردبیلی

احمد بن محمد اردبیلی نجفی، معروف به «مقدس» یا «مقدس اردبیلی» و «محقق اردبیلی» از علما و فقهای شیعه امامیه در محله ینیار که نزدیک و چسبیده به شهر اردبیل می باشد به دنیا آمد. تاریخ دقیق ولادت او معلوم نیست. وی از شاگردان علامه جلال‌الدین دوانی بود.

فراگیری علوم دینی را از دوران کودکی آغاز کرد. پس از گذراندن دروس مقدماتی، به نجف رفت و علوم نقلی و فقه را از سید علی صائغ فرا گرفت. پس از مدتی، به شیراز مهاجرت کرد و نزد جمال‌الدین محمود به تحصیل علوم عقلی مشغول گردید. وی در زهد و تقوا به درجه‌ای رسید که به «مقدس» شهرت یافت و در تحقیق و ژرف‌نگری علمی به اندازه‌ای تبحر داشت که به «محقق» معروف شد.

یکي از كساني كه خدمت حضرت امام زمان ارواحنافداه شرفياب شده مقدس اردبيلي (ره) است

يكي از شاگردان خاص مقدس اردبيلي ميگويد: يكي از شبها در صحن مطهر امير مؤمنان علي عليه السّلام در حالي كه شب از نيمه گذشته بود، خسته از مطالعات علمي قدم ميزدم. ناگهان در آن فضاي نوراني، شيخ جليل القدري را ديدم كه به سوي حرم حضرت اميرالمؤمنين روان است. در حالي كه تمام درهاي حرم مطهر قفل بود

با كنجكاوي او را تعقيب كردم. ديدم او چون به در حرم نزديك شد، قفلها باز و در حرم گشوده شد.او به هر دري كه دست مي گذاشت باز مي شد،تا اينكه با كمال وقار و سنگيني كنار حرم مطهر حضرت اميرمؤمنان ايستاد وسلام كرد ومن جواب سلام او را شنيدم، سپس با همان صاحب صدا شروع به صحبت كرد.هنوز از آن گفتگو چيزي نگذشته بود، كه آن مرد خارج شد.من نيز او را تعقيب كردم تا اينكه از شهر بيرون رفت و به سوي مسجد كوفه سرازير شد

من از روي كنجكاوي او را دنبال كردم تا به مسجد رسيد و داخل محراب شد،سپس با كسي به گفتگو نشست.سخنانش كه به اتمام رسيد از مسجد خارج وبه سوي شهر سرازيز شد.نزديك دروازه نجف كه رسيد تازه سپيده صبح دميده بود و خفتگان آرام آرام سر از بستر بر مي داشتند وآماده نيايش صبحگاهي مي شدند.ناگهان در طول راه عطسه اي به من دست داد كه نتوانستم جلوي آن را بگيرم. آن مرد متوجه من شد و برگشت، چون به چهره اش نگريستم ديدم استادم مقدس اردبيلي است

پس از سلام و اظهار ادب، به استادم عرض كردم كه من از لحظه‏‏ ورود به حرم امير مؤمنان تاكنون همراه شما بودم،لطفاً بفرمائيد كه در حرم مطهر ودر محراب مسجد كوفه با چه كسي سخن مي گفتيد؟مقدس اردبيلي (ره) ابتدا از من قول گرفت كه اين راز را تا زماني كه ايشان در قيد حيات است فاش نكنم، سپس مقدس اردبيلي فرمود:فرزندم ؛ گاهي حل مسائل براي من دشوار مي شود و از حل آن عاجز مي شوم، خدمت علي بن ابيطالب شرفياب شده و جواب آن را مي گيرم امّا شب گذشته حضرت اميرمؤمنان عليه السّلام مرا به سوي حضرت صاحب الامر(عج) راهنمايي كرد و فرمود: مقدس اردبيلي فرزندم مهدي (عج) در مسجد كوفه است، نزد او برو و مسائلت را از او فراگير.من به امر آن حضرت داخلي مسجد كوفه شدم و از حضرت سؤال كردم

در صحن مطهر نجف اشرف، چاه آبی بود که یک بار، مرحوم مقدس اردبیلی، دلو (ظرف آب کشیدن) را به داخل آن انداخت تا آب بیرون بکشدنمازبخواند. وقتی آن دلو را بیرون کشید، دید که داخل آن پر از اشرفی و دینار است

مقدس طلاها را داخل چاه برمی گرداند و رو به آسمان می کند که خدایا احمد از تو آب می خواهد نه طلا. من آب می خواهم که وضو بگیرم و با تو راز و نیاز بکنم.

دوباره سطل را بالا می کشد می بیند طلاست. می گوید خدایا من طلا نمی خواهم،من آب می خواهم. بار چهارم آب در می آید وضو می گیرد و برای مناجات می رود

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

حوزه علمیه باقرالعلوم (علیه السلام) شهرقدس-تهران

حوزه علمیه خواهران باقرالعلوم 02146811686---02146826520

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخبار حوزه
  • ادبی
  • امام خمینی
  • برزخ
  • بسیج طلاب
  • بصیرت
  • بیانات آقا
  • تبلیغ
  • تربیتی
  • حجاب
  • خانواده
  • دفاع مقدس
  • دل نوشته
  • رسول اکرم
  • سیاسی
  • شهدا
  • طلبه نوشت
  • علماء
  • علمی
  • فاطمیه
  • فرهنگی
  • قرآن
  • ماه رمضان
  • محرم
  • مطلب
  • مطلب
  • معاد
  • معصومین
  • مناسبات
  • مهدویت
  • نشریه
  • نهج البلاغه
  • پژوهش

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 179
  • دیروز: 239
  • 7 روز قبل: 733
  • 1 ماه قبل: 7169
  • کل بازدیدها: 328384

کاربران آنلاین

  • سربازوظیفه
  • زفاک

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس