
به مناسبت هفته دفاع مقدس، نشست دورهمی کتاب “پروانه ها در شعله های آتش” به همت اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قدس با حضور آزاده احمد خراسانی در کتابخانه مرکزی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه ، به همت اداره کتابخانه های عمومی شهرستان قدس و به مناسبت هفته دفاع مقدس نشست دورهمی کتاب “پروانه ها در شعله های آتش” با حضور نویسنده کتاب احمد خراسانی از آزادگان هشت سال دوران دفاع مقدس، سیده فهیمه اطهری، رییس اداره کتابخانه عمومی و جمعی از طلاب خواهر حوزه علمیه حضرت باقرالعلوم علیه السلام، گروهی از بسیجیان جامعه زنان ناحیه مقاومت بسیج شهرستان قدس و دانشآموزان مدرسه دخترانه نواندیشان در کتابخانه مرکزی برگزار شد.
طلاب حوزه علمیه باقرالعلوم (علیه السلام ) پس از فراخوان و دریافت کتاب ،با ذهنی آشنا به مطالب کتاب در این دورهمی شرکت کردند و نقطه نظرات خود را نیز در این زمینه بیان نمودند .
در مقدمه کتاب “پروانهها در شعلههای آتش” راویتگر کتاب آورده است: “تاریخ ۸ سال دفاع مقدس، گواه بر این ادعاست که شهیدان با نثار جان خویش، پیام انقلاب اسلامی را فریاد کردند و به جوار حضرت حق شتافتند، تا جاودانه روزیخوار خوان قادر مطلق و خداوند منان باشند و آزادگان ماندند تا زینبوار مصائب و دشواریهای اسارت را به جان بخرند و پیام الهی انقلاب اسلامی و شهیدان را به گوش جهانیان برسانند. آزادگان سرافراز سالهای اسارت و شکنجههای طاقتسوز رژیم متجاوز بعثی را تحمل آورند تا اثبات کنند حتی لحظهای دست از آرمانها و عقیده برحق خود برنخواهند داشت.
در این مجال از آنجهت مینویسم تا یاد و خاطره رزمندگان و آزادگانی که بهعنوان وارثان بلامنازع ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی و الگوهای درخشان مقاومت و ایثار هستند را زنده نگه دارم. مینویسم تا آیندگان بدانند این نعمت «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به قیمت قطره قطره خون شهدا و ذره ذره آب شدن ایثارگران و آزادگان بهدست آمده، باشد که هریک از ما در هر عصری که بودیم به وظیفه دینی و انقلابی خود به درستی عمل کنیم».
همچنین در بخشی از این کتاب میخوانیم: «گاهی اوقات که بهانه چندانی برای اذیت و آزار دستهجمعی نداشتند، میآمدند و ۱۰، ۱۲ نفر را از هر قاطع جدا میکردند و بیرون میبردند. دستها را دستبند و چشمها را چشمبند میزدند، سپس میزدند؛ با کابل، با باطون و با لگد!
بعد از این مرحله نوبت به سلولهای ویژه میرسید. سلولهای ویژه شکنجه، در اطراف یک سالن بزرگ بود که داخل آن را چند سانتیمتر آب پر میکردند. داخل سلولها و سالن، نیمکتهای فلزی بود. به دیوار و سقفهایش قلابهایی آویزان بود و سیمهای برق لختی که با وجود آب، کل مجموعه را ملتهب از برق میکرد.
داخل دهانمان را با ابر و پارچه پر و سپس برق را وصل میکردند. برق را طوری تنظیم کرده بودند که انسان را نمیکشت، اما جان آدم را به لب میرساند. خلاصه سبد پیشنهادی بعثیها برای پذیرایی از ما، بسیار متنوع و خاص بود. گاهی یکی دو شکنجه از آن سبد نصیب میشد، گاهی بیشتر و گاهی تمام سبد!
از جمله شکنجههای دیگر نواخت کابل لخت به کف پا بود. گاهی هم برای تفریح بیشتر و زجرکش کردن اسرا، تمام بدن را با آتش سیگار، داغ میگذاشتند. سیگار میکشیدند و مسخره میکردند و…».
