نگاه رهبرم و کارگر ایرانی
دلنوشته ای از طللبه عزیز خانم چوبداری
قربون این نگاهتون آقا…. یعنی دارید به چی فکر میکنید….. به دستای خالی و پر زحمت کارگرایی که این محصول و درست کردن…؟
به زحمت کم مزد اون مردهای مردی که کار رو عار نمیدونن و واسه یه لقمه نون حلال هزار زحمت میکشن…. حرف میشنون و دم نمیرنن….
کار میکنن و کار میکنن…
دستشون رو به آسمونه که خدا شرمنده شون نکنه جلو خانواده….
حتما دارین به اون بچه هایی فکر میکنین که اگه این اجناس ایرانی که باباهاشون با عرق جبین به ثمر رسوندش و به فروش برن چه زیر و رو میشه زندگیشون… مثلا دختر اون کارگره که نامزده حتما جهیزیه اش کامل میشه و میره خونه بخت…
اون پسر بچه وقتی با دوستاش میره بیرون حتما یه پنج هزاری توی جیبیش هست که بادوستاش یه آبمیوه بخوره و مثل همیشه خجالت نکشه….
اون مادری که کارای متفرقه میکنه تا خرجی خونه رو بده کمتر خسته میشه…
حتما اگر مردم از این اجناس داخلی حمایت میکردن اون خونواده دیگه از اومدن قبض های مختلف برق و آب و گاز تنشون نمیلرزید که باید پس اندازشونو بدن بره….
بله آقا…. قربون نگاهتون…. میدونم که دارین به تک تک کارگرایی فکر میکنید که الان چندماهی هست حقوق نگرفتن و باسیلی صورتشون سرخه….
یا اون کارگرایی که دیگه بیکارن و امیدشون ناامید….
مردهای غمگین ولی امیدوار….
امیدشون به خداست و نگاهشون به انتخاب مردم…..
که اگه کالای ایرانی به فروش بره تیر دشمن به خطا رفته و زندگی ها آباد شده….
ای کاش وقتی رفتیم هرچی دلمون بخواد و بخریم این نگاه آقامون و اون کارگرارو ببینیم….
یاعلی مدد