درانتظار گل نرگس...
28 آذر 1396 توسط حوزه علمیه باقرالعلوم علیه السلام
باز این جمعه هم امد ومن باحسرت جاده تنهایی دلم رامی نگرم
و همچنان در انتظار قاصدكی نشسته ام كه قرار است خبر از گامهای تو را براي من بياورد،
گام های سبزو استوار و دستهای پر زمهرت را.
آه اگر بيايي، چشمهايم که هیچ با تمام وجودم سنگفرش راهت خواهم شد…
و آنگاه که تو مي آيی ،در هر قدمت
نهالی از عاطفه خواهی كاشت و کبوتریی از کبوتران مانده در قفس را آزاد خواهي كرد.
آری تو می آیی…
وبا آمدنت روی هر درخت پر شكوه لانه اي مملواز اميدو آرامش،برای كبوتران غريبت خواهي ساخت.
وبا آن صداي متین وطنین اندازت، بغض مانده در حبس فضا را می شكافی.
فضای بغض آلودی كه قلب پرندگان را از هر شاخه درختش آويزان كرده است.
تو با آن دستهای مهربانت بر قلبهای شقايق ها رنگ سبز اميد خواهي زد
ومن همچنان در انتظارت هستم ای گل نرگس …
به قلم طلبه عزیز خانم سلگی