درنگی کوتاه بر ماجرای مذاکرات رسول الله ص
? پیامبر اکرم ص در سایه پیمان با یهودیان ، روز به روز مقتدرتر می شدند. وضع مادی و معنوی مسلمانان با پیشرفت خیره کننده ای رو به رو بود.
یهودیان که تاب دیدن این قدرت و پیشرفت را نداشتند ، مشرکان قریش را تحریک کردند تا آنان ، از مکه به مدینه لشکرکشی و کار پیامبر را یکسره کنند.
قریش با جمعیتی حدود هزار نفر ، 700 شتر ، چهارصد اسب ، 600 زره و اطعام روزانه ده شتر به سپاه خود به رویارویی مسلمانان آمد. ولی مسلمانان در حالی روبروی این لشکر ایستادند که بیش از 313 نفر جمعیت ، 70 شتر ، یک اسب ، 6 زره و 8 شمشیر نداشتند!
?الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج5، ص: 31 - 33
? با امداد الهی ، لشکر اسلام پیروزی ناباورانه ای کسب کرد ؛ که کشتن 70 نفر از قریشیان و اسیر کردن 70 نفر از آنان ، گوشه ای از این فتح بزرگ بود.
علامه شیخ جعفر سبحانی در کتاب وزین «فروغ ابدیت» درباره اثر پیروزی مسلمانان در عهدشکنی یهودیان اینگونه می نگارند:
? نبرد «بدر» طوفان سهمگينى بر ضد بت پرستى بود كه در قلب شبه جزيره عربستان وزيدن گرفت و منجر به ريشه كن شدن گروهى از ريشه هاى كهن سال شرك و بت پرستى گرديد. دسته اى از ابطال و قهرمانان قريش كشته و عده اى اسير و گروهى با كمال زبونى پا به فرار گذاردند. خبر تار و مار گشتن سپاه قريش، در منطقه عربستان منتشر گرديد. پس از اين طوفان، نوعى آرامش توأم با وحشت و اضطراب پديد آمد. آرامشى كه عامل آن تفكر در وضع عمومى آينده شبه جزيره بود.
قبايل بت پرست، يهوديان ثروتمند «مدينه»، «خيبر» و «وادى القرى» همه از پيشرفت روزافزون نيروهاى حكومت جوان، بيمناك بودند و موجوديت و هستى خود را در لب پرتگاه نيستى مى ديدند، زيرا هرگز باور نمى كردند كه كار پيامبر تا اين حد بالا بگيرد و قدرت هاى قديمى قريش را درهم شكند.
يهوديان قبيله «بنى قينقاع» كه در داخل مدينه زندگى مى كردند و قدرت اقتصادى مدينه در دست آنان بود، بيش از همه در بيم و هراس بودند، زيرا زندگى شان با مسلمانان كاملا آميخته بود و با يهوديان «خيبر» و «وادى القرى» كه در خارج از مدينه و دور از محيط قدرت مسلمانان زندگى مى كردند فرق داشتند. از اين رو، يهوديان «بنى قينقاع» بيش از همه به دست و پا افتاده و جنگ سرد تبليغاتى را با نشر شعارهاى زننده و اشعار توهين آميز آغاز كردند و عملا پيمانى را كه با پيامبر بسته بودند، زير پا نهادند.
اين جنگ سرد مجوّز آن نبود كه نيروى اسلام پاسخ آنان را با سلاح هاى گرم و داغ بدهد، زيرا گرهى را كه مى توان با انگشت باز كرد؛ نبايد در گشودن آن به دندان متوسل شد. وانگهى حفظ اتحاد سياسى و نظم عمومى «مدينه» براى پيامبر اسلام فوق العاده ارزش داشت.
پيامبر براى اتمام حجت، در اجتماع بزرگى كه در بازار «بنى قينقاع» تشكيل شد، سخنرانى كرد. از جمله سخنان حضرت در آن اجتماع ـ كه لبه تيز آن متوجه يهودان بود ـ اين بود:
«سرگذشت قريش براى شما مايه عبرت است، من از آن مى ترسم كه بلايى كه قريش را فرا گرفت، شما را نيز فراگيرد. ميان شما علما و دانشمندان مذهبى زياد است، از آنها تحقيق كنيد تا به شما به صراحت هرچه تمام تر بگويند: من پيامبر خدا هستم و اين مطلب در كتاب آسمانى شما (تورات) موجود است.»
ملت لجوج و مغرور يهود، نه تنها در برابر سخنان پيامبر سكوت اختيار نكردند، بلكه با لحن تند به پاسخ پيامبر برخاستند و گفتند: گمان كرديد كه ما ضعيف و ناتوان هستيم و بسان قريش به رموز نبرد آشنا نيستيم؟ با دسته اى در افتاديد كه با اصول نظامى و تاكتيك هاى جنگى آشنايى نداشتند، ولى قدرت فرزندان «قينقاع» هنگامى براى شما معلوم مى گردد كه با آنها در صحنه نبرد روبهرو شويد. ( واقدى، المغازى، ج 1، ص 176)
سخنان تند و خارج از ادب فرزندان «قينقاع» و رجزخوانى و حماسه سرايى قهرمانان پنبه اى يهود اثرى در روحيه مسلمانان نگذاشت، ولى از نظر اصول سياست اسلام، حجت براى آنها تمام شد و قطعى گرديد كه اين بار بايد گره را از راهى ديگر گشود وگرنه روز به روز جرأت و تجاوز و كارشكنى آنان افزوده خواهد شد، لذا پيامبر در انتظار فرصتى بود كه آنها را سخت تنبيه كند.
? فروغ ابديت، ص: 512 - 514